آناهيتاي مامان و بابا

دوست يابي

1394/10/28 7:13
نویسنده : مامان زينب
848 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزا پيدا كردن دوستي كه بتوني روش حساب كني شده دغدغه ذهنيت و من و هم بي نصيب از اين فكر و تصميم نميزاري. بعد از سه چهار ماه كه مدرسه ات شروع شده هنوز مي گي: كسي باهات دوست نميشه و همه مي گن من پرحرفم. تلاش كردم بهت كمك كنم تا در جواب كسايي كه بهت مي گن پرحرفي بگي: مامان و بابام بهم مي گن تو سخنوري و نظر مامان و بابام برام مهمه. گاهي باز هم يكي از دلايل دوست پيدا نكردنت و همين مي گي. منم مرتبا بهت يادآوريت مي كنم كه تو بخاطر رفتار خوبي كه داري و بخاطر مهربانيتت حتما مي توني بالاخره يه دوست خوب پيدا كني.  اگر چه بعضي وقتا خوشحالي از اينكه دوست جديدت و پيدا كردي. يه روز آرنيكا، روز ديگه شايلين، يه روز ديگه ترنم و..... ولي باز هم انگاري اونا دوستاي ثابت تو نيستن و تازه متوجه شدم توقعت از دوستي كه مي خواهي داشته باشي اينه كه اون فقط و فقط بايد دوست تو باشه و سراغ هيچ دوست ديگه اي نره. باهات صحبت كردم كه به اين كار تو مي گن خودخواهي. خودم و مثال زدم برات بخاطر دوستاي خيلي خوبي كه اطرافم دارم و اونا هم. خلاصه اينكه با درست كردن يكسري كارت ها بعنوان كاردستي قراره اونا رو به كسايي كه كانديداي تو براي دوست بودن با تو شدن بدي تا بالاخره دوستت و پيدا كني. من مطمئنم تو بالاخره موفق ميشي عزيزكم و دور و برت ميشه پر از دوستاي انرژي مثبت و مهربونت كه هميشه در كنارتن درست مثل مامانت.محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شادی
13 بهمن 94 11:29
عجب. انگار با بزرگ شدنشون مشکلاتشون هم عجیب و غریب تر میشه.