آناهيتاي مامان و بابا

بوي باران، بوي سبزه، بوي خاك

1395/12/25 9:59
نویسنده : مامان زينب
274 بازدید
اشتراک گذاری

كارهاي آخر سال 95 اينقدر زياد بودن كه وقت نشد مطالبي كه از سال 95 جا مونده بود و برات ثبت كنند. حالا اينجام كه هم از جامونده ها برات بنويسم و هم از تعطيلاتي كه با هم داشتيم:

سال تحويل امسال بركت زيادي از آسمون نصيب مردم كرمان شد. بارش شديد باران رنگ و بوي ديگه اي به تحويل سال و سفره هفت سين ها داد. خدايا شكرت.

چند ساليه به جاي مسافرت توي تعطيلات عيد ترجيح ميديم در كنار خونواده هامون سفره هفت سين پهن كنيم و از بودن در كنار هم لذت ببريم. طبق معمول هر سال شب قبل سال تحويل سفره هفت سين خونه خودمون و سه تايي پهن كرديم. تو به من ياد دادي چطوري با استفاده از پوست پياز تخم مرغ هاي سفره مون و رنگ كنيم. عجب رنگ فوق العاده اي شد نازنينم. اين هم از هنرهاي معلم عزيزتونه كه بهتون ياد داده و يك روز صبح صبحانه با كمك هم تخم مرغ ها رو اينطوري رنگ كرديد و بعدشم در كنار معلم و دوستات نوش جان كرديد. خلاصه اينكه سال تحويل خونه ي پدربزرگ بوديم در كنار عمه ها و عمو ها. امسال مادر بزرگ هديه اي بسيار ارزشمند بهت داد. كيف بسيار زيبايي كه خودشون زحمت كشيده بودن و با استفاده از پته دوزي برات تهيه كرده بودن.

امسال براي سفره هفت سينمون 3 تا ماهي خريديم. دو تا قرمز و يه دونه سياه. سياهه مرد متاسفانه ولي روز 3 ام فروردين اون دو قرمزه رو برديم توي حوض آتشكده رها كرديم.

بهار رو دوست دارم چون خداوند مهربون تو رو به من داد و من روزي هزار بار شكرگزارش هستم كه تو هستي. دوستت دارم دختركم و در سال جديد برات سلامتي، شادي و موفقيت و آرزومندم.محبتبوس


جا مانده از سال 95:

دختركم:

سال 95 رو به اتمامه و من خدا را هزار بار  سپاس مي گويم كه سالي فوق العاده براي من و تو و بابايي بوده. سالي سرشار از نعمت ها و بركات پروردگارمون. سرشار از تجربيات زيبايي كه هر كدوممون جدا داشتيم. تمام حروف الفبا رو ياد گرفتي و آخرين حرف و در تاريه 22 ام اسفند ماه ياد گرفتي. حالا ديگه به قول خودت باسواد شدي و قراره با هم سه تايي يه جشن كوچيك بگيريم. توي جشن نوروز مدرسه به زيبايي و بدون كوچكترين استرسي سه تا آهنگ "پرسون پرسون"،"خوشحال و شاد و خندانم" و "اي ملك ايران" رو با فلوت نواختي و مورد تشويق معلم ها و دوست هاي عزيزت قرار گرفتي. كلاس هاي فلوت و بلز و همچنان ميري. كلاس زبان هم هر ترم با نمره خوبي مي گذروني و به خوبي صحبت مي كني. كلاس شطرنج ميري و با بابايي بازي مي كني.

25 ام اسفند ماه بالاخره گوش هات و سوراخ كردي. درخواست خودت بود و ما هم از اونجايي كه صبر كرديم تا خودت تصميم بگيري براي گوش هات، درخواستت و قبول كرديم و به قول خاله زهرا قيافه ت شده ديگه واقعا دخترونه.

تمام حروف و يادگرفتي و الان به خوبي مي خوني و جالب تر اينكه ايرادهاي ما رو هم ميگيري: "چايي نه چاي"،"لِذت نه لَذت"،"معني آخَر با آخِر فرق داره ها" و...

 

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)