آناهيتاي مامان و بابا

۹ سالگیت

1398/2/7 10:06
نویسنده : مامان زينب
271 بازدید
اشتراک گذاری
نوروزمون و با گردش در شهر خودمون شروع کردیم. جاهای دیدنی شهر و پیدا کردم و برنامه ریزی کردیم و برای آشنایی بیشتر با شهرمون و فرهنگمون ، توی تعطیلات عید به اون مکان ها می رفتیم:

میدون گنجعلیخان

حمام گنجعلیخان

حمام زنانه ی گنجعلیخان

ضرابخانه

مسجد گنجعلیخان

یخدون مویدی

آتشکده

مسجد ملک

خوب من تمام تلاشم و انجام دادم تا با جستجو در اینترنت و همچنین گوش دادن به صحبت های راهنما این مکان ها رو بشناسی و از زیبایی شون لذت ببری.

خوب تجربه ی فوق العاده ای هم برای خودم بودم. بعضی هاشون و اصلا نمی دونستم توی شهرمون هستن و اگر هم قبلا رفته بودم اینقدر با جزئیات ندیده بودم. ممنون عزیز دلم که هستی‌😍😍

فروردین ماه تولدت بود و از اونجایی که خودت هم راضی بودی بخاطر فوت بابابزرگ، فقط تولد مختصری بگیریم و پیشنهاد دادی تا تولدت فقط با نیروانا باشه، برای همین بعد از کلاس شناتون که اومدین خونه، بادکنک ها رو دادم به خودتون و گفتم به سلیقه خودتون تزئین کنین. بادکنک ها رو باد کردین و بعدش جدا جدا شروع کردین به تزئین کردن. خیلی از کارتون راضی نبودین‌. صداتون و می شنیدم که دیدم نیروانا بهت گفت: آناهیتا بیا گروهی کار کنیم. خلاصه اینکه دوتایی با هم یه تزئین زیبا انجام دادین‌‌. بعد رفتیم برج اول و کلی پاتیناژ و بازی کردین. خاله ها هم اومدن و با هم پیتزا خوردیم. ادامه تولد که همراه با کیک خوردن بود توی خونه برگزار شد. امسال هم چشات و بستی و آرزو کردی. شمعت و فوت کردی و بعد هم کیکت و بریدی‌. آخرش هم حسابی خوش گذشت آخه پیشنهاد دادی بادکنک ها رو بترکونین‌ اونم با نشستن روشون😂😂 و چقدر خندیدیم با این پیشنهادت بامزه ای که دادی عزیز دلم.

تولد امسالت هم گذشت.

امیدوارم ۹ سالگیت، سرشار از اتفاق های زیبا و شادی برات باشه عزیزکم. شاد شاد باشی و یه عالمه تجربه ی قشنگ به دست بیاری عزیز دلم😘



























پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)