آناهيتاي مامان و بابا

مادرانگي هايت

1393/9/16 15:10
نویسنده : مامان زينب
758 بازدید
اشتراک گذاری

كنارت دراز مي كشم تا بخوابي ولي خودم از فرط خستگي بيهوش ميشم اون وقت با حركت دستاي كوچولوي نازت كه پتو رو روم مي كشي و مي گي : " مامان پتو ميدم روت تا يخ نكني" بيدار ميشم و سرمست سرمست ميشم و سرشار از انرژي و عشق، كوچولوي دوست داشتني من. بوسمحبت

يه وقتايي كه جايي از بدنم درد مي كنه و از دردش شكايت مي كنم مي گي : "مامان بيا بوسه عشق روي جايي كه درد مي كنه بزنم تا زودتر خوب شي" اونوقته كه من خداي مهربون و براي داشتن تو هزاران بار سپاس مي گويم عزيزم.محبت بوس

 

پسندها (1)

نظرات (2)

خاله زهرا
17 آذر 93 9:25
قربونت برم با این قلب مهربونت
مامان ساينا و سبا
17 آذر 93 15:50
خداوند شما را براي هم نگه دارد و هميشه سالم و سرحال و سرشار از انرژي باشيد.بوس براي آناهيتاي خوش قلب و مهربون
مامان زينب
پاسخ
ما هم بووووس براي خاله صالحه عزيز و صبا و ساينا