آناهيتاي مامان و بابا

36 سالگي من

1396/4/13 9:11
نویسنده : مامان زينب
994 بازدید
اشتراک گذاری

از اوايل تير ماه هر سال پچ پچ هاي تو با بابايي بخاطر تولد من شروع ميشه تا روز دهم تير ماه بتوني من و سورپرايز كني. امسال هم اين پچ پچ ها سر جاي خودش بود ولي تا به من ميرسيدي دست به كمر نگاه تو چشام مي كردي و مي گفتي : مامان، امسال خبري از تولد و كادو نيست. گفته باشم ها. منم مي گفتم : باشه ولي اگه تصميمت عوض شد حتما كيكم كاكائويي باشه. نري كيك هايي كه خودت دوست داري و بخري. آخه من و تو اصلا سر طعم كيك و شكلات با هم تفاهم نداريم تو كيك ها و شكلات هاي طعم معمولي يا توت فرنگي و مي خوري و من فقط كاكائوچشمک خلاصه اينكه دو روز مونده به تولدم تو و بابايي با هم رفتين بيرون و برام موبايل خريدين. وقتي اومدين خونه ازت پرسيدم: چي برام كادو خريدي؟ گفتي: هيچي. مگه نگفتم خبري از تولد گرفتن برات نيست. ما فقط رفتيم بيرون براي بابايي موبايل خريديم.خندونک

عاشقتم با اين دنياي ساده و بي ريات مادرم.

اون شب كيك خوشمزه كاكائو نسكافه ايم و كه خودت انتخاب كردي برداشتيم و رفتيم خونه بابابزرگ و با حضور مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله ها و دايي ياسر و زن دايي كه چيزي نمونده تا دختر نازشون به دنيا بياد جشن گرفتيم. تو برام رقصيدي و با هم شمع و فوت كرديم و با هم كيك و بريديم خوشمزه من.بوس

دختركم،

هر سال موقع تولدم كه ميشه و برمي گردم به يك سال قبل مي بينم همراه با تو بزرگ شدم عزيزم. همراه با تو كودكي كردم و خنديدم و شاد بودم. همراه با تو پچ پچ هاي مادري و دختري كرديم. براي اينكه بتونم به تو خيلي چيزها رو ثابت كنم تا شخصيت تو رو در مسير درستي رشد بدم خودم هم رشد كردم. اگر قبلا از حشره يا حيووني چندشم ميشد حالا براي اينكه الگوي درستي براي تو باشم حواسم به عكس العملم بعد از ديدن اونا بيشتر هست. براي اينكه تو بدوني هر كاري كه بخواي مي توني انجام بدي من سعي كردم و مي كنم تا ناممكن ها رو واسه خودم ممكن بسازم تا تو هم ببيني و ايمان بياري كه ميشه. البته اين وسط ممكنه با هم اختلاف نظر، اختلاف سليقه داشته باشيم ولي باز هم كنار هميم و اين براي من خيلي ارزشمنده. من و تو در كنار هم مي تونيم ناممكن ها رو ممكن كنيم عزيزكم. صد البته با حضور گرم و جدي بابايي بيشتر و بيشتر چرا كه اين روزا رابطه ت با بابايي بيشتر شده و به سمت علايق مشتركي كه با هم داريد ميريد.  من خداي عزيزم و هزار بار شكر مي گويم براي داشتن تو و بابايي و همه عزيزانم.محبت

پيش به سوي 37 سالگي سرشار از سلامتي، موفقيت، تجربه هاي فوق العاده.

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان فريبا
13 تیر 96 9:28
منم در جریانش بودم که قرار نبود اصلاً کیک و کادویی داشته باشی تولدت خیلی خیلی مبارکه خاله زینب عزیزم. عشق شوکولات!
مامان زينب
پاسخ
ممنونم فريباي نازنينم. دوست هميش همراهم.
ساعت نیک
13 تیر 96 10:11
ما به شما کمک می کنیم تا وقت شناسی را از سنین کم به فرزندان خود بیاموزید
شادی
17 تیر 96 16:28
تولدت مبارک زینب عزیز.
مامان زينب
پاسخ
ممنونم دوست خوبم