آناهيتاي مامان و بابا

تولدت مبارك

زمين به دور خورشيد گشت و گشت و امروز دوباره در نقطه اي به خورشيد سلام مي كند كه شازده كوچولوي ما قدم بر آن گذاشت. آناهيتاي نازنين، تصوير گل سرخي كه در آسمان ها جا گذاشته اي چون خورشيد در چهره ات مي درخشد براي همين همه ي گلستان هاي زمين در مقابل گل روي تو هيچ نيست. نازنين، براي همه ي دلهايي كه عاشق تو شده تا هميشه بمان. دختر گلم، عشقم، ۱ سالگيت مبارك. ...
27 فروردين 1390

---

فقط سه روز ديگه تا تولد دختر ناز مامان مونده. چند روزيه به اندازه ۲-۳ ثانيه مي تونه خودش به تنهايي بايسته. شايد يك تولد خيلي كوچيك براش گرفتم. دختر نازم اين يك سال جزو بهترين سالهاي زندگي من بود. با تو بودن برام خيلي ارزشمنده. عزيزم، برات دعا مي كنم هميشه شاد باشي و هيچ وقت غم نبيني. نازنينم، قشنگترين صداي زندگي من و بابايي تپش قلب توست پس براي ما بمان و بدان كه عاشقانه دوستت داريم. ...
24 فروردين 1390

دامنه لغات آناهيتا -1

دختر خانم ما داره كم كم كلماتو ياد مي گيره. البته يكسري كلماتو از روي شكلاشون مي تونه تشخيص بده مثلا وقتي مي گيم: آناهيتا، توپت كجاست؟ ميره مي گرده و توپشو پيدا ميكنه. ولي هنوز نمي تونه بگه "توپ". كلماتي مثل "توپ"، "ستاره"،"ماه"،"قطار"،"آهو"،"تاب"،"جوجه"،"بابا"،"دايي" را از طريق عكساشون مي شناسه و اونا رو مي تونه نشون بده. "جيز" كلمه ايه كه وقتي يه قابلمه، استكان چاي و بخاري مي بينه ادا مي كنه. جالبه حتي اگه قابلمه سرد هم باشه حاضر نيست بهش دست بزنه. شرطي شده "ماما" يعني مامان. وقتي توي خونه نمي تونه منو پيدا كنه از اين اتاق به اون اتاق ميره و مرتب ماما ماما مي گه.  جگرش بشم. "آب" وقتي آب مي خواد مي گه. فقط همين سه تا كلمه رو ...
22 فروردين 1390

معرفي يك سايت خيلي باحال

اگر يك عالمه عكس مثل من از كوچولوي نازتون دارين و مي خواهيد يه آلبوم خوشكل ازشون درست كنيد و يا كارت پستالشون كنيد و به كسي هديه بديد و يا بعنوان پيش زمينه تقويم هاي مختلف بكار ببريد بهتون پيشنهاد مي دم حتما اين سايتو ببينيد چون كارتونو حسابي راه ميندازه. http://www.axprint.com منم دارم عكساي آناهيتا را توي ماه هاي مختلف دسته بندي مي كنم تا ازشون كتاب عكس درست كنم. اينم بهتون بگم كه اين سايتو مامان نيروانا كه يكي از دوستاي خيلي خوبمه بهم معرفي كرد.مرسي فريبا جون  به همين زودي عكساي سيزده بدر خانم خانما رو هم ميزارم.  ببخشيد دير شد.   ...
22 فروردين 1390

تولد بابايي

باباي خوبم امسال اولين ساليه كه روز تولدت كنارتم. اميدوارم ۱۰۰ سال كنارم باشي و شاهد بزرگ شدنم و پيشرفتم. كمكم كني كه هميشه شاد باشم و موفق. منم هر سال با همراهي مامانم اين روز و برات جشن مي گيريم و خدا را شكر مي كنيم كه خداوند تو را به من و مامانيم داده. از خدا مي خوام كه هميشه سالم باشي و شاد. خيلي دوست دارم. حالا ماماني مي خواد بهت يه جمله قشنگ بگه. همسر عزيزم بابا جونم من و ماماني خيلي دوست داريم. هميشه كنارمون باش تا ما هم شاد باشيم. دوست داريم. ...
7 فروردين 1390

درد دل مامان با دختر كوچولوش

دختر كوچولوي من. بهت كه نگاه مي كنم باورم نميشه اينقد زود بزرگ شدي! پارسال اين موقع ۸ ماهه توي شكمم بودي. انگار همين ديروز بود. هنوز تكونات توي شكمم و صداي ضربان قلب كوچولوتو فراموش نكردم. حالا تو در كنارمي. چهار دست و پا ميري و حالا هم سعي داري بلند شي بايستي. هفته قبل هم كه نيش دندون كوچولوت بالاخره در اومد. هر وقت تو رو مي بينم خدا رو بيشتر به ياد ميارم. خداي خوبم، تو بهترين هديه رو بهم دادي. ممنونم از اين لطفت.   ...
7 اسفند 1389

سفره هفت سين

يكي از زيباترين كارهايي كه مربي هاي مهربون مهد كودك قاصدك انجام دادن پهن كردن يه سفره هفت سين خيلي خوشكل واسه كوچولوهاي نازنين بود. آناهيتا هم كه اولين نوروزو پيش رو داره اين سفره واسش خيلي جالب بود. وقتي اونو ديد با هيجان شروع به "شيش" گفتن كرد. كلمه اي كه وقتي هيجان زده مي شه مي گه. قربونش برم براش ماهي هاي توي تنگ بيشترين جذابيتو داشتن. اين هم عكس نانازي مامان كنار سفره هفت سين. فكر نكنم ديگه بتونم تا بعد از عيد چيزي بنويسم براي همين من و آناهيتا گلي پيشاپيش سال نو را به همه ي دوستام و كساني كه اين وبلاگو مي بينن تبريك مي گيم. ...
اسفند 1389

چهار دست و پا رفتن آناهيتا

آناهيتاي نازنين من تقريبا دو هفته ي كه داره چهار دست و پا مي ره. سه روز ديگه ده ماهش ميشه. چقد برام جالبه وقتي يكهو سر از آشپزخونه در مياره و با ديدن من ذوق ميزنه. روي سراميكاي آشپرخونه چهار دست و پا ميره، به خودش كش و قوس ميده. ميره سرغ پيازهاي توي سبدو پوستاشونو جدا مي كنه و با دقت تمام نگاشون مي كنه و يكهو ميزاره تو دهنش. قربونت بشم عزيزم اينا كه خوردني نيستن. بله. خانم خانما از اينكه مي تونه هر جايي كه دوست داره بره لذت مي بره. منم از لذت بردن دختر كوچولوم خوشحالم.  اميدوارم زودتر راه رفتنتو شروع كني عزيز دلم. دلم مي خواد سر فرصت يك عالمه برات بنويسم. بهت قول ميدم حتما اين كار و انجام بدم عشق من.   ...
24 بهمن 1389