آناهيتاي مامان و بابا

باغ وحش

1391/9/19 9:14
نویسنده : مامان زينب
278 بازدید
اشتراک گذاری

يك صبح جمعه اي كه مهمون خونه خاله وحيده (از دوستاي خوب دوران دانشگاهم ) بوديم قرار بر اين  شد كه شما بچه ها (تو و پرنيان و پارسا) رو ببريم باغ وحش. جالبه كه اصلا نمي دونستم شهر كرمان باغ وحش داره!!! به هر حال با وجود ناخوشي پرنيان به راه افتاديم و رفتيم. هيجان من بيشتر از تو بود. دلم مي خواست بدونم تو با ديدن حيوونايي كه توي كتابا عكس و اسمشون رو ياد گرفتي عكس العملت چيه؟! و خيلي هم دلم مي خواست توي اين باغ وحش گرگ هم باشه كه تو ببيني. آخه نمي دونم توي مهد كودك چي تو سرتون كردن كه وقتي مي خواستي از گرگ صحبت كني با تمام وجودت انرژي مي گذاشتي و با هيجان تمام اسمش رو مي بردي. حتي گاهي توي خونه هم به من مي گفتي: مامان، گرگ اومده. پاشو سلام كن. يا تلفنت رو مي آوردي و مي گفتي : مامان، بيا با گرگ صحبت كن. چند بار هم گفتي : گرگ مياد و من رو مي خوره كه من بالاخره موفق شدم با صحبت با تو، اين حرفا رو از سرت بيرون كنم : دخترم، خونه گرگ توي جنگل يا باغ وحشه و كاري به ما نداره. اون با حيووناي ديگه زندگي مي كنه نه با آدما. اخيرا كه خوشبختانه خبري از اسم گرگ نيست. شايدم نتيجه كلاس فرزندپروريه كه براي مربي هاي مهد كودك برگزار شده. به هر حال تو گرگ رو ديدي و بعد كه بهت گفتم : دخترم اين گرگه. تو گفتي: نه، اين گرگ نيست و من هر چي ازت مي پرسيدم: به نظرت گرگ چه شكليه؟ تو فقط مي گفتي: نه، اين گرگ نيست. از همه بيشتر، خرس نظرت رو جلب كرد و ميمون. احتمالا خرس، بخاطر هيكل گنده اش و ميمون براي اينكه دو تا دو تا نشسته بودن و لا به لاي موهاي هم رو وارسي مي كردن. هنوز هم ازم مي پرسي : مامان، مامان ميمون چيكار مي كرد؟ من هم بصورت عملي نشونت ميدم كه مامان ميمون چطوري لا به لاي موهاي ميمون كوچولو رو وارسي مي كرده و تو هم كيف مي كني از اين كار من. اينم عكس هايي كه ازت گرفتم تا لحظه هاي زيباي اولين بازديدت از باغ وحش برايت به ثبت برسد:


خرس خواب آلود که به زور بیدار شد و کلی هم کلمپه خورد. خرس بیچاره که خدا می دونه چقدر گرسنه بودی.

اسب های خوشکل و دوست داشتنی.

پرنيان، پارسا و آناهيتا

خاله وحیده مهربون که اسب خوشکل رو مورد نوازش قرار میده.

بز کوهی

 

گرگ ها

شیرها

پرنده ها

اینا هم عمو وحید و پرنیان ناخوش احوال و پارسا و آناهیتا که حسابی به تماشای میمون ها مشغولن.

به تو خوش گذشت و من دلگير شدم. از اينكه چقد تفاوت بود از زندگي اين حيوونا در درون قفس ها و رسيدگي مسوولين باغ وحش به اونا در اين شهر و در كشوري مثل مالزي. كاش از همين حالا به بچه هامون ياد بديم كه حيوونا هم مثل انسان ها حق و حقوقي دارن و مثل ما انسان ها شايسته بهترين رفتار، بهترين مكان براي زندگي و بهترين خوراكند و اگر ما نمي تونيم اين شرايط رو براشون محيا كنيم حق اينكه اونا رو داخل قفس كنيم نداريم. به اميد اون روز.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)