نرم نرمك ميرسد اينك بهار
زردي من از تو
سرخي تو از من
ديشب به زيبايي و با صداي دلنشينت خوندي و از روي آتيش پريدي. با وجود باد و بارون اين سنت زيبا رو به جا آورديم و تو شاد شاد از موفقيتت توي پرش از روي يه آتيش كوچولو كه برات جداگونه گذاشته بوديم.
پيش به سوي بهار.
پيش به سوي زيبايي و گل و چهچه پرنده ها.
و پيش به سوي تولد 5 سالگيت تو نازنينم. چهارسال و يازده ماهگيت هم مبارك نازنينم.
عيد امسال رو براي اولين سال توي خونه خودمون كرمان جشن مي گيريم. ظرف سفالي سبزه مون و با هم خريديم و تو رنگ آميزيش كردي و بعد با دستاي خودت عدس كاشتي. قربون دستاي سبزت كه حسابي سبزه ها بزرگ شدن. يك هفته پيش هم ماهي خواستي و وقتي رفتيم كه ماهي بخريم گفتي من هفت تا ماهي مي خوام. گفتم چرا هت تا؟ گفتي مي خوام يه خونواده باشنخوب عزيز دلم يه خونواده سه نفره هم مي تونيم بخريم. گفتي نه من 7 تا مي خوام. منم گوش به فرمانت شدم و هفت تا خريديم و تا الان متاسفانه فقط دو تاشون مونده.
اينم تو و دوستانت سر سفره هفت سين مهدكودكتون:
اميدوارم سال 94 براي همه دوستاي عزيزم زيبا شروع بشه و حسابي هم تعطيلات بهشون خوش بگذره. همتون و دوست داريم و به خدا مي سپريمتون.