آناهيتاي مامان و بابا

بازم مهد كودك

1391/8/7 15:24
نویسنده : مامان زينب
197 بازدید
اشتراک گذاری

اين مطلب مربوط به ديروزه ولي بخاطر حجم كارم نتونستم برات اين روز رو ثبت كنم بانوي من:

 ديروز تو به يك كلاس بالاتر رفتي. اين كلاس در يك سالن ديگه قرار داره كه بزرگتره. محيطي شاد كه همراه با دف نوازي يكي از  خاله ها اين محيط شادتر ميشه. هم سن و سالي هات بيشترند و من احساس مي كنم توي اين محيط تو خوشحالتري و از همه مهمتر اينكه خاله ملكشاهي دوباره خاله تو شده. اينقدر به اين خاله علاقه مندي كه ديروز صبح با وجود دير خوابيدنت در شب قبلش وقتي در آغوشش قرار گرفتي چشات رو باز كردي و با لبخند بسيار زيبايي بهشون نگاه كردي. با اين كارت دلم قرص شد كه تو از اين جابجايي خوشحال خواهي بود. دختر زيباي من، اميدوارم لحظاتي كه از من و بابايي دور هستي، لحظات دلگيري برات نباشه عسلكم. الهي هميشه شاد باشي و سرمست از خوشي.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)