آناهيتاي مامان و بابا

قطره هاي بارون....

1391/9/7 15:8
نویسنده : مامان زينب
589 بازدید
اشتراک گذاری

هفته پيش كه كرمان بوديم و نم نم بارون حسابي همه جا رو لطيف كرده بود. دستات رو بردي بالا و به محض اينكه قطره هاي بارون روي دست هاي كوچولوت نشست،

 لبخندي زدي و گفتي : خدايا شكرت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)