آناهيتاي مامان و بابا

آرزوهات ادامه داره...

1391/8/30 15:48
نویسنده : مامان زينب
404 بازدید
اشتراک گذاری

راستي يادم رفت اين و برات بنويسم:

- دستت رو مي بري بالا و جفت پا مي پري تو هوا. بعدشم مي گي: مامان، دستم به سقف نمي رسه. مي خوام غذا بخورم دستم برسه يه سقف.

اي قربون تو با اين آرزوهاي كوچيك و بامزت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)