آناهيتاي مامان و بابا

بهترين دوست تو

1392/6/13 10:17
نویسنده : مامان زينب
256 بازدید
اشتراک گذاری

موضوع امروز كلاس مهارت هاي زندگي شما در مورد ارتباط با دوستانتون بوده. خاله سمانه بهتون نفري يه كارت پستال ميده و بهتون مي گه بايد اين و به بهترين دوستتون بدين و بعد دونه دونه ازتون مي پرسه بهترين دوستتون كيه؟ نوبت تو ميشه و ازت مي پرسه : آناهيتا، بهترن دوست تو كيه؟ تو هم مي گي : نيروانا. نيروانا اولين دوست توئه. تو و نيروانا روزهاي زيبايي رو با هم بودين. تا سه چهار ماه پيش هفته اي سه چهار بار همديگر رو مي ديديد و كلي با هم برنامه داشتين. از وقتي خاله فريبا و عمو حامد و نيروانا به كرمان رفته اند تو فقط دو بار نيروانا رو ديدي. با اينكه نيروانا رو نمي بيني ولي هميشه يادشي و گاهي هم حسابي براش دلتنگي مي كني. امروز وقتي خاله سمانه برام ماجراي كلاس رو تعريف كرد وقتي شنيدم كه تو هنوز هم بهترين دوستت رو نيروانا ميدوني بغضم گرفت مادر. از هيجان شادي و خوشحالي كه دخترك كم سن و سال من دل بزرگش هنوز هم براي نيرواناي نازنين مي تپه و به يادشه. عزيزكم، تمام تلاشم رو مي كنم كه بيشتر بتوني نيروانا رو ببيني. اين رو هيچ وقت فراموش نكن. همون طور كه من از بابابزرگ ياد گرفتم و تا تونستم آويزه گوشم كردم:

دوست پيدا كردن خيلي راحته گلكم مهم اينه كه بتوني واسه خودت نگهش داري و از دستش ندي.

عكس هاي تو و نيروانام بسيار زيادن ولي چون سوژه داغ داغ بود اونايي كه روي كامپيوترم بود رو براي جفتتون گذاشتم:

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)