آناهيتاي مامان و بابا

سير تكامل نقاشي هاي تو

1392/10/1 9:55
نویسنده : مامان زينب
693 بازدید
اشتراک گذاری

هنوز اشيا رو توي دهنت مي كردي و كنجكاوي خودت رو از اين طريق ارضا مي كردي كه پاستل به دستت دادم و مواظبت بودم كه به طرف دهنت نبري تو فقط خط خطي مي كردي.از طرفي با رنگ انگشتي ها هم توي حموم حسابي كيف مي كردي. بعد از اون رفتي سمت خط خطي كردن با گواش و آبرنگ و يه وقتايي پاستل. زياد نقاشي رو جدي نمي گرفتي و جزو علاقه منديات نبود و ما هم كاري به كارت نداشتيم. حتي يه خط توي خونه يادت نداديم و گذاشتيم هر طور دوست داري نقاشي بكشي. چند وقتيه به نقاشي علاقه مند شدي و اين علاقه رو طوري به ما نشون دادي كه چند بار از ديدن رنگ آميزي و نقاشي هات جيغ هيجانيم در اومده. مثلا اولين باري كه خورشيد كشيدي رو هيچ وقت فراموش نمي كنم. ببين نقاشي هايي رو كه از بين صدها نقاشي جدا كردم:


 اين متني بود كه برا تولد نيروانا توي دفترش نوشتي و نقاشي كشيدي. ازت پرسيديم: چي نوشتي براش؟ گفتي : نوشتم تولد مبارك نيروانا.

يك هواپيما كه يه آدم روش نشسته.

اينجوري مشقات و مي نويسي( به قول خودت مي ميكسي)

 

يك ساختمان بلند كه آقا داره مي سازه.

يك لاك پشت كه پشت لاكش رو گرفته.

يك خانه كه در حال افتادنه.

يك گرگ.

يه موتور

سگ

باران

گربه

ببين رنگ آميزي اون قايق ها رو. چقدر خوشكله خانومي. اردك ها رو وقتي بچه تر بودي رنگ كرده بودي و اون قايق ها رو اخيرا. ببين دنيات و طرز نگات و حست چقدر رشد كرده. قربون دستاي نازت كه يه بيست خوشكل هم از بابايي گرفتي.

واين نقاشي فوق العاده:

هفته قبل رفتيم فروشگاه شهر فرهنگ كه كتاب برات بخرم. يه ميز كوچيك گذاشته بودن با مداد رنگي و پارل و برگه نقاشي براي سرگرم كردن شما بچه ها. تو بعد از اينكه پازل رو درست كردي و به من نشون دادي. اين رو هم اونجا كشيدي. يعدشم گفتي يه عروس خانومه كه داره مي خنده با آقا دومادش. عاشقتم دخملي. من و بابايي حسابي كيف كرديم. دوست داريم و براي رسيدن به هدف هاي قشنگت تمام تلاشمون و مي كنيم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)