آناهيتاي مامان و بابا

خداحافظ خاله سمانه عزيز

1393/4/18 9:34
نویسنده : مامان زينب
570 بازدید
اشتراک گذاری

امروز حس عجيبي دارم دختركم. از طرفي خوشحالم براي خاله سمانه و عسل نازنين كه قراره امروز بعد از تولد سيندرلايي عسل براي هميشه برن تهران از اينكه عسل يا بهترين امكانات مدرسه اش رو شروع مي كنه و از همه مهمتر اينه كه ديگه هر شب در آغوش پدرشه. و ناراحتم از اينكه ديگه دير به دير مي بينيمشون. به گذشته كه برمي گردم و ياد روزهاي اولي كه خاله سمانه همكارمون شده بود مي افتم به خودم مي گم: چقدر زود مي گذره. خاله سمانه سرشار از انژي كه كلي كارگاه هاي روانشناسي و فرزندپروري رو برامون برگزار كرد و بعدش هم يكسري كلاس هاي مهارت هاي زندگي براي شما بچه ها داشت. هنوزم از اين كلاست ياد مي كني مادر. اينكه وقتي عصباني ميشي بايد نفس عميق بكشي. اينكه ژله بشي. اينكه بيسكويت بشي. اينكه ژله يخ بزنه و ژله آب بشه و يه عالمه نكته هاي ظريف ديگه. توانايي خاله سمانه توي رشته خودش يك طرف و هنرش براي آشپزي و شيريني پزي يه طرف ديگه. وااااي كه چه كيكايي درست مي كرد. يه عالمه عشق و صفا هم چاشني كارش مي كرد تا لذيذتر بشه هنرش. حالا قراره تمام اين خاطرات زيبا بمونه و خودش و جگر گوشش برن. براي ما سخته ولي خوشحالم خيلي خوشحالم براي خودش و عسل. مطمئنم خاله سمانه هر كجا كه باشه دوستاي خودش و داره و باز هم فعاليت هايي كه دوست داره رو انجام ميده.

سمانه عزيزم، اميدوارم هر جاي دنيا كه ميري خداوند نگهدارت باشه. مواظب خودت و عسل باش.

عسل مو قشنگم، اميدوارم هر روز شاهد پيشرفت هاي زيادت باشيم. ما از طريق خونه مجازيت تو رو مي خونيم و احساس دوري ازت نداريم. از همين حالا تولدت هم مبارك نازنين.محبت

شاد شاد باشين و دنيا به كامتان زيبا و رنگي. دوستتون داريم و به اميد ديدار دوباره شما عزيزان.بوس

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان زینب
20 تیر 93 21:27
سلام مامان عزیز لطفا بیا آخرین پستم را ببین .
الهه
22 تیر 93 15:17
ایشالا هرجا هستن شاد باشن...