آناهيتاي مامان و بابا

اين روزهاي تو در مدرسه

1395/11/2 14:15
نویسنده : مامان زينب
320 بازدید
اشتراک گذاری

دختركم قبل از همه چي بايد برات اين و ثبت كنم كه امروز اولين اردوي مدرسه ت و خارج از شهر رفتي. اين اردو به همراه معلم عزيزتون و دوستان تو به شهرستان رفسنجان بود. هنوز نديدمت تا بشنوم از اين دورهمي ت نازنينم ولي مطمئنم حسابي حسابي بهت خوش گذشته. برنامه تئاتر و قصه گويي و نجوم براتون برنامه ريزي شده بود دختركم. اميدوارم حسابي از اين تجربه لذت برده باشي.


يك ماهي هست هر روز بايد گزارش كارهايي رو كه انجام ميدي توي يه دفتر گزارش نويسي بنويسي و معلم بسيار مهربون و فعالتون اون ها رو مي بينه و نظر خودش و براتون ثبت مي كنه. هم به انشا نويسيتون كمك مي كنه و هم با نوشتن كلمات جديد آشنا ميشين و هم سعي مي كني روزت پربارتر باشه تا گزارشت زيباتر.


از خواندن واقعا لذت مي بري اونم از نوع تابلوهاي توي خيابونا. آخر هفته ها كه كرمان هستيم چشات دنبال تابلو مي گرده تا با تلاش بتوني بخونيشون. در اين بين با كلمات جديد آشنا مي شي و معنيشون و مي پرسي مثل رهن . اينقدر اين تلاشت جالبه كه گاهي من و بابايي بخاطر اشتباه خوندنت لبخندمون آشكار ميشه. خداوند را بخاطر حضورت هزاران بار شكر مي كنم دختركم.


هر هفته دو تا حرف ياد مي گيري. يكشنبه ها و چهارشنبه ها و در اين دو روز حتما بايد كارت هايي كه حروف جديد درونشون هست درست كني و با خودت به مدرسه ببري. من و تو با كمك هم اين كارت ها را درست مي كنيم. گاهي نقاشي مي كشي و گاهي كاردستي درست مي كني.


از اونجايي كه بابايي خطش خوبه و خوشنويسي كار مي كنه مرتبا از بابايي مي پرسي كي به من خوشنويسي ياد ميدي؟ و بابايي هم ازت خواسته خوب نوشتن و ياد بگيري تا بتونه توي تابستون باهات كار كنه. معلمت و ما متوجه شديم خط زيبات يهويي افت كرد. معلمت ازت پرسيده كه اين خط تو نيست آناهيتا و تو هم گفتي چرا مال خودمه و خودم نوشتم. وقتي معلمت ازت شاكي ميشه چرا اينقدر بدخط شدي و خطت خراب شده يا اعتماد به نفس بالايي نگاه مي كني توي چشاي معلمتون كه خوب مگه نمي دونيد بابام خطش قشنگه. ببينيد اين هم نمونه اش (دفترت و نشون ميدي كه بابايي اسمت و روش نوشته بوده) خودش بهم قراره خوشنويسي ياد بده. وقتي معلمتون اين ماجرا  رو براي من تعريف كرد خيلي حفظ ظاهر كردم جلوش به قهقهه نيفتم و قرار گذاشتيم بهت بگه اگه خطت دوباره مثل قبل شد بهت امتياز بده. توي خونه ماجرا رو براي بابايي تعريف كردم و اونم باهات صحبت كرد در صورتي مي تونه بهت خوشنويسي ياد بده كه تو خطت از همون اول زيبا باشه و حروف و كلمات و زيبا بنويسي و حالا بعد چند هفته دوباره پيشرفت توي نوستنت مي بينم دختركم. بسيار زيبا مي نويسي مخصوصا وقتي حوصله داري و خسته نيستي. بهت افتخار مي كنم دلبركم.


جا داره از معلم بسيار عزيز و پرتلاشت ياد كنم كه علاوه بر اينكه بسيار با حوصله تدريس مي كنه و براتون وقت ميزاره داره درس زندگي بهتون ميده. اينكه هر هفته نوبت يكيتونه به گلدوناي توي كلاستون آب بديد و تا وقتي اين كار رو نكرديد نبايد بريد خونه. اينكه خودتون با كمك هم چيدمان ميزهاتون و تغيير ميدين و روي اونا رو با اسكاج تميز مي كنيد و كلاستون و جارو مي كنيد مخصوصا وقتي جلسه ماهانه والدين با معلمتونه بخاطر حضور والدينتون حسابي بشور و بساب داريد و از همه مهمتر اينكه نبايد پول توي مدرسه براي خريد از بوفه بياريد. هر چي كه مامان هاتون واستون گذاشتن بايد بخوريد. ساعت اول زنگ تفريحتون ساعت صبحانه هست و همتون بايد به اندازه خودتون سفره داشته باشيد تا پهن كنيد و خوراكي هاتون و روي اون بخوريد. ازتون خواسته وقتي نوشتن اسم پدر و مادر ها يا اقوامتون و ياد گرفتيد براشون زيبا بنويسيد و ازشون ده هزار تومن پول بگيريد بعد جمعشون كنيد تا پايان سال بهتون بگم چكارشون كنيد و تو تا حالا از من و بابايي و بابابزرگ و مامان بزرگ پول گرفتي. خلاصه اينكه بخاطر مديريت معلم بسيار توانمندتون بسيار عالي پيش ميري و من خدا رو شكر مي كنم كه دلواپسي هام براي مدرسه ات توي شهر كوچك سرچشمه بي مورد بوده. خداوند معلم عزيزت و حفظ كنه تا هر سال بچه هاي بيشتري از حضور ايشان بهره ببرند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)