آناهيتاي مامان و بابا

پروژه دوم ...

1391/4/ 15:15
نویسنده : مامان زينب
228 بازدید
اشتراک گذاری

يك هفته اي هست كه پروژه از پوشك گرفتنت شروع شده. هنوز قصد و حوصله انجام اين كار رو نداشتم، ولي از اونجايي كه خاله هاي مهد كودكت گفتند كه ماشااله آناهيتا خوب مي تونه در مورد جيش و پي پي صحبت كنه و هر وقت اونا رو انجام ميده در به در دنبال خاله باقري مي گرده كه : خاله باقي، آناتا پي پي پوشك عبض. براي همين من هم پشتم گرم شد كه وقتشه.

كتاب هايي كه در اين مورد خوندم بيشتر روي اين تكيه كرده بودن که بايد در انجام اين کار حسابي تشويق بشن و جايزه بگيرن و اگه خودشون رو كثيف كردن سرزنش نشن. ولي از انجام اين پروژه چيزي نگفته بود و بهتر ديدم كه از تجربيات دوستهای عزیزم استفاده كنم. بعضي ها گفتند از شورت كمك آموزشي استفاده كنم كه اگه جيش كرد فقط اون كثيف بشه و جايي رو كثيف نكنه. من هم دنبال اين بودم كه از اين شورت ها تهيه كنم تا اينكه با دوست خيلي خوبم صالحه جان(مامان ساينا) صحبت كردم و راهنمايي هاي صالحه جون خيلي بدردم خورد. بهم گفت: بچه بايد بفهمه چه فرقي بين وقتي پوشكه و وقتي پوشك نيست وجود داره؟ اگه قرار باشه دوباره يه چيزي به غير از شلوار پاش باشه كه ميشه انگار همون روال قبل. كلا بدون پوشك حتي توي خواب. اين روش خيلي منطقي بود. البته دختر كوچولوي من كمي پيش زمينه در مورد جيش در توالت خودش داشت:

از اونجايي كه توالت خوشكلت رو يك سال زودتر برات تهيه كرده بودم و از دو سالگيت گذاشتمش توي دستشويي و چند بار هم وقتي با خودم مي بردمت دستشويي ديده بوديش، براي همين دو بار در دستشويي رو باز كردي و گفتي: مامان، جيش. منم پوشكت رو باز كردم و رفتي روي توالتت نشستي و جيش كردي. باورت نميشه چقد از اين كارت خوشال شدم. از طرفي هم توي سي دي كيتي، پيشي ملوس و توي كتاب دودو در مورد جيش كردن توي توالت ديده و شنيده بودي.

به هر حال از صبح 5 شنبه كه توي خونه بوديم اين پروژه شروع شد. اول برات توضيح دادم كه خانوم شدي و پوشك مال ني ني هاست و بعد هم با هم رفتيم دستشويي براي انجام جيش صبحگاهي. اون دو روز تعطيلات آخر هفته حسابي تو شلوارت جيش كردي ولي حسابي هم توي توالتت جيش كردي و كلي هم جايزه گرفتي(چسپوندن برچسپ روي در كمد اتاقت يكي از جايزه هات بود كه خيلي دوست داري) و مورد نوازش من و بابايي قرار گرفتي. جالبه كه اين دو روز فهميدم دختر كوچولوي من توي خواب اصلا جيش نمي كنه. صبح شنبه به همراه يك عدد صندلي خوشكل براي جيش كردنت به مهد كودك رفتيم. چون ديرتر به مهد رفتي جيش صبحگاهي را در منزل انجام دادي. بنا به گفته خاله ملكشاهي بعد از ساعت ميوه ميري گوشه ديوار مي ايستي و يه دفه جيش مي كني و بعد ميزني زير گريه. الهي بميرم دلم ريش ريش شد وقتي اين رو برام تعريف كرد. خدا رو شكر با مهربوني ها و كمك هاي خاله ملكشاهي و خاله سحر تونستي به خوبي از عهده اين كار برآيي. توي مهد كودك به گفته خاله هات، خودت اعلام جيش و پي پي مي كني. صندلي توي دستشويي مهدت رو خيلي دوست داري و گاهي وقتا الكي مي گي جيش تا بري و فقط رو صندليت بشيني شيطون بلاي ناقلا(به قول خودت). گاهي وقتا هم مي خواي مثل بقيه دوستات روي زمين بشيني و جيش كني و بعد از جيش كردنت با صداي بلند مي گي: سحر سحر كه خاله سحر بياد و پات رو بشوره. جالبه كه توي خونه بايد يادآوريت كنم كه آناهيتا جيش داري يا نه؟ و بعضي وقتا كه من يادم ميره بعد از جيش كردنت توي شلوارت مي گي : جيش. البته توي كتابي در مورد اين موضوع  اشاره كرده بود كه اگر بچه اي خبر نمي كنه و بعد از اينكه شلوارش رو خيس كرد خبر مي ده دليلش صداقت بچه است و اصلا نبايد مورد سرزنش قرار بگيره و اگر خوب آموزش داده بشه به زودي ياد مي گيره. خلاصه اينكه،  وقتي هم پي پي داري مي گي: مامان دلم درد. اون وقته كه من مي گم فكر كنم پي پي كني خوب شي دختركم( البته جيش كردنات توي شلوارت خيلي خيلي كم شده) بعد از پي پي كردن پا مي شي و نگاشون مي كني و (با عرض معذرت از خوانندگان عزيز) گاهي هم در مورد شكل هاشون توضيح ميدي (ماهي، دايره، درازه) و ازم مي خواي كه بفرستمشون پايين و سيفون(فلاش تانك) رو بكشم. جايزه هاي بعد از جيش و پي پي كردنت هنوز هم پا برجاست. امروز صبح هم ساعت 5:30 توي شلوارت جيش كردي. انگار سرريز كرده بود چون بيدار شدي و با هم رفتيم دستشويي و تو باز هم جيش كردي. امروز اولين روزي بود كه بدون پوشك رفتي مهد كودك و چهارشنبه اولين روزي بود كه با شورت خوشكل و بدون پوشك از مهد اومدي خونه. اما باز هم اين پروژه ادامه داره چون هنوز خودت اعلام جيش يا پي پي نمي كني. براي همين تا امتحاناي بابايي تموم ميشه (وسطاي تيرماه) توي خونه می مونیم و جايي نميريم. فدای تو که اینطوری درگیرت شدم نفسک مامان.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)