آناهيتاي مامان و بابا

دندانپزشكي

1391/11/16 10:34
نویسنده : مامان زينب
709 بازدید
اشتراک گذاری

سال قبل بود كه دو بار براي فلورايد دندونات برديمت دندونپزشكي. از اخلاق و رفتار خانوم دندونپزشك خوشم نيومد. با لحن خيلي بدي باهات صحبت مي كرد و تو هم اصلا همكاري نمي كردي. ما هم تصميم گرفتيم كار رسيدگي به دندونات رو به تعويق بندازيم. بعد از مدتي متوجه شدم يكي از دندونات شديدا رو به خراب شدنه و مي بايست به فكر پيدا كردن يه دندونپزشك خوب و دادن اطلاعات بيشتري بهت باشيم. يه دكتر خوب پيدا كردم و وقت گرفتم. يك ماهي فرصت داشتم تا تو رو هم آماده كنم. تو اين مدت، برات كتاب هاي مختلف خوندم و با وسايل مختلف دندونپزشكي آشنات كردم. با هم بازي مي كرديم و نقش هاي خانم دندونپزشك و مريض كوچولوي دندون درد رو مرتب عوض مي كرديم. روز چهارشنبه هفته قبل نوبت داشتيم و رفتيم كرمان. ساعت 4 دو تايي رفتيم مطب دكتر. توي آژانس خواب رفتي و وقتي رسيديم مطب تو همچنان خواب بودي. تا 5:15 توي بغلم خواب بودي. همين كه بيدار شدي و بهت گفتم كجاييم، با لبخند نازي محيط رو كنجكاوانه نگاه كردي. تا بيدار شدي، نوبتمون شد و من خوشحال بودم كه خواب بودي تا انتظار پشت در اتاق دكتر نشستن خسته ات نكنه. رفتيم داخل. آقاي دكتر خوش برخورد با اسم صدات ميزد. كلي بهت آفرين گفت كه اومدي تا ميكروباي دندونت رو بكشي و بعد گفت: آناهيتا، چي شدي؟ تو هم با اشاره به دندونت كه خراب بود گفتي: درد مي كنه. اينم بايد بگم كه از همون روز چهارشنبه تا چيزي مي خوردي دندونت درد مي گرفت و كلي اذيتت مي كرد. آقاي دكترگفت بايد از دندونت عكس تهيه كنم. بعدشم گفت فردا عصر بيا تا عصب كشي اش كنم. جايي كه عكس گرفتيم هم برات جالب بود و همش از اين اتاق راديولوژي به اون يكي مي رفتي و ديدي ميزدي و مي پرسيدي : آقا/خانوم داره چيكار مي كنه؟ منم برات توضيح ميدادم كه دارن عكس مي گيرن از جايي از بدنشون كه درد مي كنه تا آقاي دكتر يا خانوم دكتر بهشون دارو بده. عكست رو گرفتيم و بعد با عمه آذر رفتيم يه كافي شاپ و خوش گذرونديم. از اونجايي كه تو عاشق روي پل هوايي راه رفتني و ما هم ماشين نداشتيم اون شب چند باري به آرزوي قشنگت رسيدي و كلي هم كيف كردي. اين موضوع رو تازه يادم اومد بنويسم و اينكه يه شب سرد زمستون كه با خاله زهرا رفتيم بيرون و ماشين هم نداشتيم گير دادي كه مي خوام اتوبوس بلند سوار شم و ما هم بخاطر توي نازنين نيم ساعتي توي سرما براي اومدن خط واحد ايستاديم تا تو باز هم به يه آرزوي قشنگ ديگت برسي. اون شب گذشت و دندونت حسابي داشت اذيتت مي كرد. همين كه درد مي گرفت گريه مي كردي و از اونجايي كه موقع امتحان بابايي بود و بخاطر كلاساي رفع اشكالش و درس خوندن تو كمتر ميديديش حسابي هم بداخلاق شده بودي. بنده هاي خدا بابابزرگ و مامان بزرگ و خاله ها و زن دايي ها حسابي به من براي آروم كردنت كمك مي دادن ولي تو باز هم گريه ها و نق زدن هات به راه بود. اين اوضاع تو و از اون ور استرس اينكه عصب كشي و بي حسي برات چطوري باشه من رو هم حسابي به هم ريخته بود. خدا رو شكر بابايي بعد از اتمام امتحانش اومد پيشمون و عصر با هم رفتيم مطب آقاي دكتر. چند دقيقه اي طول كشيد تا نوبتمون بشه. اولين مرحله كار بي حسي بود. روي صندلي نشستي و آقاي دكتر با پنبه اي كه آغشته به مايع بي حسي بود لثه ات رو بي حس كرد و بعد هم از پشت سرت آمپولش رو بهش دادن و ما هم سرگرمت كرديم تا آمپول رو نبيني. من در استرس شديدي بودم كه الان چي ميشه؟! تزريق رو انجام داد و خدا رو شكر مشكلي پيش نيومد. يه آينه خوشكل كه شكل دندون بود بهمون داد تا تو رو چند دقيقه اي سرگرم كنيم كه مبادا بخاطر بي حس شدن لثه ات، اون رو گاز بگيري و بعد بخاطر زخمش اذيت بشي. براي اولين بار حس بي حسي لثه رو تجربه مي كردي. دهنت رو از اين ور به اون ور تكون ميدادي و معلوم بود كه احساس ناخوشايندي از اين بابت داري. بهت گفتم كه اين احساسي كه داري براي اينه كه لثه ات بي حس شده. براي اينكه آقاي دكتر دندونت رو عصب كشي كنه، بايد اين بي حسي بوجود بياد. دوباره براي عصب كشي داخل اتاق رفتيم. اول اون شلنگ كوچولو رو توي دهنت گذاشت و بعد برات توضيح دادم كه اين براي اينه كه ميكروباي كشته شده رو قورت بده و بفرسته توي چاه. آقاي دكتر اون دستگاش رو كه صدا ميده و دندون رو باهاش خالي مي كنن روشن كرد و گفت: آناهيتا اين يه هواپيماست كه مخصوص دندوناست مياد توي دهنت تا ميكروبا و كرما رو بكشه. تا نزديك دهنت كرد خودت رو كشيدي عقب و دهنت رو بستي. من و بابايي دستت رو گرفتيم و كلي از شجاعتت پيش آقاي دكتر تعريف كرديم و گفتيم بعدش مي خواهيم براي آناهيتا جايزه بخريم. دهنت رو باز كردي تا آقاي دكتر كارش رو انجام بده و بعد با دو تا سوزن كانال هاي دندونت رو خالي كرد. موقعي كه با سرنگ مي خواست آب نمك توي دندونت بريزه تا سرنگ رو ديدي دوباره دهنت رو بستي و خودت رو كشيدي عقب. آقاي دكتر گفت: آناهيتا اين آمپول نيست. اين توش آب نمكه كه مي خواد با دندونات آب بازي كنه بعدش كه توي دهنت خاليش مي كرد مي گفت : آب بازي، آخ جون آب بازي. دندونت رو پانسمان كرد و اين هفته بايد بريم براي پر كردن. از اونجايي كه موقع به حس اومدن دندونت داشتي اذيت مي شدي بهتر ديديم كه سرگرمت كنيم براي همين رفتيم پارك نشاط كلي بازي كردي و بعد هم يه آب هويج زدي تو رگ. بابايي دو تا خمير دندون خوشكل برات خريد و اين شد جايزت. خدا رو شكر بهتر از اون چيزي كه فكر مي كردم اين كار انجام شد. عصب كشي كمتر از 5 دقيقه طول كشيد و تو هم خوب همكاري كردي بعدشم خدا رو شكر هيچ مشكلي نداشتي. خوشحالم كه بدون هيچ مشكلي اين كار انجام شد و من هم از دل نگروني در اومدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)