آناهيتاي مامان و بابا

كارگاه من مادرخوبي هستم؟ (قسمت اول)

1391/11/17 15:31
نویسنده : مامان زينب
270 بازدید
اشتراک گذاری

توي مهدكودك يه كارگاه خيلي جالب با عنوان "من مادر خوبي هستم" برگزار شده. توسط خانم اميني فوق ليسانس روانشناسي باليني از دانشگاه علوم پزشكي تهران. دلم مي خواد همه دوستانم هم از اين مطالب استفاده كنند براي همين وظيفه خودم دونستم كه اين اطلاعات رو به اشتراك بزارم:

متاسفانه استقبال زيادي از اين كارگاه نشده و اين موضوع باعث ناراحتي منه. يكي از علت هاش ميتونه اين باشه كه هزينه اين كارگاه 50 هزار تومانه و مردم سرچشمه عادت به پرداخت پول براي كارگاه، سمينار، كلاس ورزشي، جشن، مشاوره  ندارند. آخه اينجا همه اين مراسم ها مجانيه. البته شايد موارد ديگه اي هم باشه كه يك مادر نتونسته بياد ولي من بيشترين دليلش رو پرداخت پول ميدونم. به هر حال من و 3 تاي ديگه از دوستاي خيلي خوبم توي اين كارگاه شركت كرديم و امروز عصر هم آخرين روز برگزاري اين كارگاهه. روز اول بعد از آشنايي با يكديگر متوجه شدم كه نه تنها خودم بلكه يكي دوتاي ديگه از اون دوستام هم از اين موضوع ناراحتن و يه جورايي عذاب وجدان دارن كه بچه شون رو از شش ماهگي گذاشتن مهد يا پيش پرستار و رفتن سركارو وقت كمي براي بودن با جگر گوشه هاشون دارن. اين موضوع هميشه من رو ناراحت مي كرد. ايشون پرسيدن به نظرتون يه مادر كامل وجود داره؟ هر كسي نظر خودش رو گفت و اون هم در جواب ما اينجوري گفت: مادر كامل وجود نداره. نگردين كه پيدا نمي كنيد. به هر حال بعد از صحبت در مورد اسم كارگاه و آيا به نظرتون شماها مادر هاي خوبي هستيد وارد مباحث كارگاه شديم:

وقتي بچه در درون شما قرار دارد مثل يك دايره كه محيط دايره شما هستيد و وسط اون دايره بچه است. يعني شما دو موجود درون هم حل شده ايد. وقتي جريان رشد بچه اتفاق مي افتد بچه كم كم از اين دايره خودش رو بيرون مي كشه و مياد و مياد تا ميشه يه دايره كامل ديگه براي خودش يعني الان دو دايره داريم كه يكيش مادر و ديگري بچه است و يك ارتباط كه بين اين دو دايره قرار داره يعني همون ارتباط و احساس مادر و فرزندي. همين خط بين دو دايره است كه باعث ميشه وقتي يه بچه ناراحته يا مشكلي داره مادر بلافاصله بفهمه. اينقدر احساس و صداي مادر در وجود بچه نشسته كه وقتي بچه يك راه دور ميره و از مادرش جدا ميشه هر دوشون مي تونند دوري هم رو تحمل كنند. اگر دورو بر بچه افراد زيادي باهاش ارتباط داشته باشند تنها كسي كه سيستم روان بچه رو تشكيل ميده مادر اون بچه است. حالا اگر اون دايره متعلق به بچه از مادر جدا نشه يعني اينكه ما اجازه جدا شدن نديم باعث ميشه كه بچه به استقلال و رشد احساسي و رواني  نرسه و اين موضوع براي خود مادرهم  دردسر ساز ميشه. اينجا يك سوال براي دوستاي من پيش اومد كه اگر بچه نخواد از ما جدا بشه بايد چيكار كنيم؟ اينجا بود كه جواب اين سوال اينطوري عنوان شد: اين موضوع براي اينه كه سه حالت براي بچه به وجود اومده:

  1. ندادن امنيت به بچه.
  2. مناسب نبودن شرايط مهد و بيرون از خانه.
  3. بچه يك مشكل حاد رواني داره

در مورد گزينه سوم يك مثال زدند: بچه به دليل سيستم روان خامي كه تا 5 سالگي داره براي همين هر چيزي كه وارد اين سيستمش بشه رو سريع مي گيره و محو كردن چيزهايي كه گرفته كار آسوني نيست چرا كه ضربه شديدي مي خوره و درون دايره اش حفره هايي بوجود مياد. براي همين آگاه باشيد كه اين بچه تا 5 سالگي نسبت به مسائلي مثل مسائل جنسي ايمن باشند. صحنه اي چه در خانه يا تلويزيون نبينند.

ادامه مطالب به اين شكل عنوان شد:

بايد به بچه ها ياد بدهيم كه هر كسي حريم شخصي اي براي خودش دارد وقتي يك انسان در بچگي اين مسائل رو ياد بگيره هيچ وقت از كسي سواستفاده نمي كنه. در روابطش با جنس مخالف موفق تره و به حريم آن ها احترام ميگذاره. براي ياد دادن به بچه در مورد داشتن حريم شخصي اينطور عمل كنيد:

بچه : مي خوام روي ديواراي اتاقم خط بكشم.

مادر: تو مي توني روي ديواراي اتاقت هر كار دوست داري بكني ولي اگر خارج از اين محدوده شد ديگه اجازه خط كشيدن روي ديوار اتاق خودت را هم نداري. تو مي توني توي اتاقت روي لگن جيش كني ولي حق نداري خارج از اين محدوده اين كار رو انجام بدي.

بخشي از اين صحبت ها مربوط به احساسات و هيجانات بود:

اگر چه يكسري عاطفه هاي نامرئي وجود داره. مثل : "فرهنگ، مادر دروني، آدم هاي دور و برمون كه مي گن يك مادر نبايد عصباني بشه. ولي يك مادر بعنوان يك موجود بشري بعلت داشتن همه حس ها، حق داره عصباني بشه( چون عاشق بچه اش است. فرض كنيد منتظر آژانس هستيد. اگر آژانس دير كنه فقط صبر مي كنيد و يا دوباره تماس مي گيريد ولي اگر قرار باشه، همسرتون بياد دنبالتون و دير كنه حسابي از دستش عصبي مي شيد. چون دوسش داريد. اين رفتار جزو سيستم روانمونه)  حق داره ناراحت بشه. حق داره گريه كنه.  ولي يك مادر خوب بايد بتونه با حس هاي خودش و بچه كنار بياد چون سيستم روان بچه رو هيجاناتش هم شكل ميده. بچه يك توده شديد هيجانيه كه غير قابل كنترله. ما بعنوان يك مادر بايد كمكش كنيم كه هيجاناتش رو كنترل كنه و وقتي نتونيم براي خودمون كاري انجام بديم پس نتونستيم هيچ آموزشي به بچه مون هم بدهيم. چون ما در حين مادري كردنمون داريم به بچه ها آموزش هم ميدهيم.

حالا چطوري احساساتمون و هيجاناتمون رو كنترل كنيم:

اول اينكه نبايد احساساتمون رو انكار كنيم. بايد با صحبت كردن با آدم هاي دوست داشتني و دوستانمون خودمون رو آروم كنيم حتي اگه شده اشك بريزيم. مثلا:

از دست بچه شديدا عصباني هستيد. اگر اين عصبانيت رو در داخل وجود خودتون نگه داريد و با صحبت كردن و ارتباط كلامي با ديگران اون رو تخليه نكنيد باعث ميشه نه تنها در روابطه تان در محيط كار يا اجتماع مشكل بوجود بياد بلكه در سيستم ناخودآگاهتان هم غفلت بوجود مي آد و ممكنه روزي به همراه فرزندتان به پارك برويد و به دليل عدم مراقبت درست از او، بچه آسيب جدي ببينه. حالا اگز اين عصبانيت را سر بچه خالي كنيم دو اتفاق خيلي بد ميفته:

  1. بچه ياد مي گيره كه وقتي از دست كسي عصباني ميشه عكس العملش اينه كه يا جيغ بزنه و يا كتك كاري كنه.
  2. وقتي عصبانيتمون رو سر بچه خالي مي كنيم يعني اينكه دنياي ناامن رو تجربه كنه و يعني اينكه همه اين خشم مال تو. اينجاست كه او احساس ناامني مي كنه.

خوب، حالا بايد چطوري رفتار كنيم:

اگر از دست فرزندتون عصباني شديد. نگاش كنيد و با قاطعيت ملايم بهش بگيد من از اين كارت خيلي عصباني هستم. بهش فرصت بديد كه مثلا اگر غذايي روي زمين ريخته رو جمع كنه. باهاش صحبت كنيد و دليل اشتباهش رو بهش گوشزد كنيد. اگر باز هم جمع نكرد لحظه اي به خودتون استراحت بديد بهش بگيد تا ميرم و برمي گردم اينا رو جمع كن. وقتي از او دور ميشيد باعث ميشه اون خشم و عصبانيتتون فروكش كنه و آروم تر بشيد.

اين مثال جوجه تيغي خيلي برام جالب بود:

رابطه مادر و فرزندي مثل رابطه يك گروه از جوجه تيغي هاست كه وقتي سردشون ميشه ميان دور هم جمع ميشن تا هميديگه رو گرم كنند اما اگر زيادي به هم نزديك بشن تيغ هاي بدنشون همديگه رو اذيت مي كنه پس فاصله شون رو رعايت مي كنند و اونايي كه خيلي فاصله مي گيرن از سرما يخ ميزنن و مي ميرن.........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)