عشق زيباي من
عشق زيباي من ديشب بابايي نبود و من و تو در كنار هم خوابيديم. خواب ميديدم با خاله آرزو جايي هستم پربرف و كلي خوش به حالمون شده. برف بازي مي كنيم و روي برف ها سر مي خوريم و از ته دل مي خنديم و خوشحاليم. صبح كه از خواب بيدار شدم حس خوبي داشتم. كارام و مي كردم تا برم اداره كه ديدم توي خواب گريه مي كني و با گريه مي گي : آدم برفيم، آدم برفيم. بغلت كردم تا آروم شي. كمي كه حالت بهتر شد گفتي : مامان از اين ناراحتم كه آدم برفيم خراب شد. من 
قربونت برم من. من و تو ديشب با هم خواب برف مي ديديم. من بهت برف ميدادم و تو آدم برفي درست مي كردي.
راستي يادم رفت بگم كه تازه ياد گرفتي احساست رو بيان مي كني. ناراحتيهات و شاديهات رو و من براي خودم و تو خيلي خوشحالم. اميدوارم بتونم كمكت كنم كه اين احساسات درست هدايت بشن. مخصوصا هيجاناتت. قربون ذره ذره وجودت عشقم.
---------------------------------------------------------
ديروز كه با زن دايي قدم زنون ميرفتيم سينما متوجه شدم چقدر كنجكاوتر شده اي. بين راه مرتب مي پرسيدي: اين چيه و اينجا چي نوشته؟ روي زمين يه پر پرنده اي افتاده بود. گفتي : مامان، اين چيه؟ گفتم : اين پر يه پرنده است. با تعجب گفتي : يعني ديگه نمي تونه پرواز كنه؟ اي قربون دل مهربونت. 
عاشقتم.
اينجا بود كه برات توضيح دادم مثل وقتي كه يه تار موي تو روي لباست ميفته اينم يه پر از پرهاي پرنده است نازنينم كه افتاده زمين.
----------------------------------------------------------
يه شب با دايي ياسر قدم زنون ميرفتيم خريد رسيديم به ديواري كه سايه اش افتاده بود روي زمين. وقتي به سايه رسيدي خودت و كشيدي عقب و گفتي : مامان، اين آبه؟ اي جوووووونم كه چه باحال بود اين جمله ات. فكر كردي آبه و ممكنه بيفتي توش كه خودت و كشيدي عقب. كلي خنده ام گرفت و گفتم : نه دخترم اين سايه ديواره كه افتاده روي زمين. همه اشيا و حتي ما آدما سايه داريم ببين سايه خودت رو. چرخي زدي تا سايه ات رو ببيني. منم با ذوق تو حالي كردم اساسي. ترجيح ميدم براي توضيح بعضي مسائل علمي زياد عميق نشم كه گيج بشي ولي كاش قوه خلاقيتم كمي بالاتر بود تا مي تونستم بهتر برات اين مسائل رو بفهمونم. نظرتون چيه دوستاي خوبم؟
------------------------------------------------------------------
