آناهيتاي مامان و بابا

پيرو كلاس هاي خلاقيت

1392/4/ 13:42
نویسنده : مامان زينب
633 بازدید
اشتراک گذاری

با خاله مهناز مهربون قرار گذاشتيم هر هفته يكشنبه ها و سه شنبه ها با سامان و صبا جايي جمع بشيم و با هم بازي كنيم. هفته قبل اولين جلسه اش برگزار شد. تو و سامان نخود و لوبياهاي قاطي رو از ظرفي جمع كردين و جدا جدا به دو تا ظرف منتقل كردين و بعد هم يه نقاشي كشيدين و با استفاده از چسپ روي كاغذ چسپوندين. عكس ها رو بعدا ميزارم ولي جالبه كه نحوه جداسازي نخود و لوبياها از هم توسط شما دو تا متفاوت بود. سامان عزيزم، با صبر و حوصله دونه دونه جدا مي كرد و ميزاشت تو ظرف ها. ماشااله به اين صبر و حوصلت خاله. عشقي تو بخدا.  ولي تو اول دونه دونه جدا كردي. بعد از چند دقيقه مشت مشت مي كردي و از توي دستت دونه دونه جدا مي كردي و مينداختي تو ظرف و بعد دوباره روشت رو عوض كردي مشت مشت ميريختي روي زمين و بعد اول لوبياها يا نخودها رو جمع مي كردي و بعد بقيه رو كه مونده بود ميريختي تو اون يكي ظرف.  به هر حال سامان يه نقاشي كشيد : خورشيد. چقدر زيبا. چقدر زيبا دايره مي كشه اين گل پسر ماشااله. بعد هم با استفاده از نخود و لوبيا و چسپ داخل خورشيد رو پر كرد. تو هم يه گاو كشيدي و فقط با استفاده از لوبيا اون رو پر كردي. عكسا ديدني شدن گل پسر و نازگل دختر. فداي جفتتون.عصري هم برنامه داريم. قراره با ماكاروني بازي كنين. ببينيم چيكار مي كنين شما سه نفر. تازه فهميدم اين كلاس هاي خلاقيت هم اونقدر ضروري نيست مي تونيم خودمون دست به كار بشيم با كمك اينترنت و كتاب هاي مختلف. مگه نه دوستاي خوبم؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)