آناهيتاي مامان و بابا

تو تو فقط تو

1392/7/9 9:12
نویسنده : مامان زينب
959 بازدید
اشتراک گذاری

توي مراسم عقد عاطفه جون گير دادي كه چرا عروس خانوم تاج و تور نداره. اونم بيش از ده بار. هر بار كه پرسيدي منم گفتم وقتي مراسم عروسيش برگزار شد اون وقت همراه لباس عروس كه سفيده تاج و تور ميزاره.

-------------------------------------------------------------

من رفتم آرايشگاه. وقتي من و ديدي نگاه زيبايي بهم كردي و گفتي : مامان ، چقدر خوشكل شدي. بزار دست بگيرم به موژه هات. چرا موژه هات اينطورين؟ گفتم : اينا مصنوعين. گفتي : بزار دست بگيرم به رژ لبت. (خيلي بامزه اي دخملي). شب خواب رفتي و من موژه ها درآوردم. روز بعد وقتي از خواب بيدار شدي نگام كردي و پرسيدي : مامان، پس موژه سمي هات كجان؟

-------------------------------------------------------------

اينم عكست وقتي كه توي محضر رفتيم ازت گرفتم. روي صندلي نشستي و تمام مراسم رو با صبر و حوصله نگاه كردي.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)