اين روزهاي تو
اين روزهاي تو سرشار از انرژي و بازيه دخملي من. علاقه زيادي به عروسكات پيدا كردي و هر روز يكيشون بايد توي بغلت باشن. باهاشون مهد كودك ميري. باهاشون خريد و گردش ميري. موقعي كه گرسنته مي گي : مامان، بهم غذا بده شير بياد تو ممه هام به بچه هام شير بدم و بعد از خوردن غذا مثل يه مادر بچه ات رو شير ميدي عشقم.خلاصه اينكه حسابي مواظبشون هستي. پيرو اين قضيه با دايي ياسر سه تايي رفتيم شيريني فروشي تا شيريني بخريم. كمي كه گذشت با صداي بلند جيغ زدي : دايي زود باش بچم پي پي داره. كل شيريني فروشي اينجوري شد: حالا بنده خدا دايي هم اخماش رفت تو هم و رو به تو هيس هيس كنان تا تو ساكت شي. كلا اون روز سوژه بودي جوجه با اين بچه هات.
عروسك هات يا به قول خودت بچه هات هيچ وقت اسم ندارن و هر وقت كسي ازت سوال مي پرسيد كه اسم بچه ت چيه مي گفتي : بچه م اسم نداره. منم كه مي پرسيدم همين و مي گفتي. يك بار بهت گفتم : خوب چه جوري صداش مي كني؟ گفتي : مي گم بهش بچه م بيا مامان كارت داره. اخيرا دو تا از بچه هات بالاخره اسم دار شدن : "زانا" و "هانا". دنياي زيبايي داري عسلم. عاشق خودت و دنياي بي ريا و قشنگتم.
بعضي وقتا كه مي بينم تو لباست و در مياري و بعد با شال ها و روسري هاي من چه مدل هاي لباس جالبي واسه خودت درست مي كنم حسابي حظ مي كنم. اينكه چه فكرايي به ذهنت ميرسه و چطوري به اين شال و روسري ها مدل ميدي به وجدم مياره. بعد هم به عنوان خواننده ميري روي سن و من بايد باهات همكاري كنم تا تو بخوني و من حركات موزون داشته باشم. دخترك سرشار از انرژي من. هميشه شاد و خلاق ببينمت نفسك.
از علاقه مندي هاي اين روزات اينه كه به اطرافيانت سناريو بدي و اونا همراهت نقش بازي كنن. تو بايد بگي ما چي بگيم و با چه لحني صحبت كنيم. تو بايد بگي ما چه حركتي انجام بديم. براي خودم متاسفم كه گاهي وقتا بخاطر خستگي و كار زيادي كه دارم خوب باهات همكاري نمي كنم و يه وقتايي غر هم ميزنم. من و ببخش عزيز دلم. تمام سعيم و مي كنم در كنار تو باشم تا بيشتر به جفتمون خوش بگذره. دوست دارم پرنسس نازنين من.