تجربه هاي من و تو

اخيرا بخاطر يكسري كارهايي كه تو انجام ميدادي تلنگري عظيم به من وارد مي شد كه من دارم با تو چيكار مي كنم و تو رو به كجا مي كشونم. حقيقتش اينه كه من و بابايي تا دو سه ماه پيش هيچ وقت براي تو پفك يا چيپس نمي خريديم. با وجود اينكه خودمون هم بدمون نميومد بخوريم ولي از وقتي تو متولد شدي ما اين عادت و كنار گذاشتيم. اين موضوع در مورد فست فود و نوشابه هم صدق مي كرد. خلاصه اينكه با بزرگتر شدن تو فهميدم بخاطر تندي سوسيس و كالباس تو هيچ علاقه اي به اين غذاها نداري ولي در مورد چيپس و پفك و نوشابه اينطوري نبود. ما به تو در مورد مضرات اين خوراكي ها گفته بوديم. ضررشون براي پوست، دندون، بدن و.... ولي من با چشمان خودم مي ديدم كه تو توي تولدها و مهموني ها وقتي اين مواد غذايي رو ميديدي شروع به خوردن مي كردي ولي با گوشه چشمت به من نگاه مي كردي و حتي گاهي پيش ميومد كه با اينكه دور دهنت پر پفك بود ولي پفك توي دستت و پشت سرت مي گرفتي. من توي اون لحظه فقط با لبخند به تو نگاه مي كردم ولي پيش خودم فكر مي كردم كه من دارم چيكار مي كنم ؟؟؟؟ از همه بدتر اينكه اگه بچه اي رو ميدي كه داره پفك و چيپ مي خوره به سمتش مي رفتي و اونقدر نگاهش مي كردي تا بهت از خوراكيش بده و من باز هم يه عالمه علامت سوال توي ذهنم ميومد كه من دارم چيكار مي كنم. بالاخره من و بابايي به اين نتيجه رسيديم كه هرازگاهي مثل رفتن به مسافرت ها و گردش ها تو رو به اين خوراكي مورد علاقت برسونيم تا عطشت بخوابه دختركم. اينكه با من و بابايي راحت باشي برامون خيلي مهمه. اينكه پنهان كاري توي وجودت شكل نگيره هم خيلي مهمه. اگر چه تو مي توني توي حريم شخصي خودت رازهايي براي خودت داشته باشي عزيزكم. اين و بدون كه سلامتي و زيبايي تو برامون خيلي مهمه. موضوع همين جا تموم نميشه دختركم. علاقه فراوون تو به آرايش كردن با لوازم آرايشي واقعي هم مدتي بود ذهن من و درگير كرده بود. جالبه كه من و آدماي دور و بر ما هيچ كدوم اهل آرايش نيستن ولي اين ولع تو به استغاده از لوازم آرايشي برام من باز هم يه عالمه علامت سوال داشت. با وجود اينكه هزاران بار بهت مي گفتم دختركم كساني از لوازم آرايش استفاده مي كنن كه عيب توي صورتشون بپوشونن مثلا من چون لبام بيرنگن رژ ميزنم ولي تو لبات خيلي خوشرنگن يا اينكه مامان بزرگ چون موهاش سفيد شدن اونا رو رنگ مي كنه ولي من و ببين هيچ وقت موهام و رنگ نمي كنم. تو با دقت اين حرفا رو مي شنيدي ولي باز هم من متوجه بودم كه تو يواشكي به سراغ لوازم آرايش من ميري و كنجكاوي خودت و ارضا مي كني نازنينم. دستمال هايي كه باهاشون آرايشت و پاك مي كردي گوشه اي ميديدم و اثرات جا مونده از آرايش ها رو روي صورتت به خوبي تشخيص ميدادم. عاشقتم كه اينقدر دلت مي خواست استفاده از اين ابزار رو تجربه كني. با وجود مخالفت هاي اطرافيانم براي تهيه لوازم آرايشي ارگانيك بصورت مجزا براي خودت من اين كار رو انجام دادم و با هم اين شرط رو گذاشتيم كه فقط موقع عروسي يا تولد مي توني از اين لوازم استفاده كني. لوازم آرايشي رو تهيه كردم و بعد از اينكه بيست تا امتياز گرفتي اونا رو به عنوان جايزه بهت دادم.(هر ده تا امتياز يك جايزه اي كه خودت مي خواهي بهت تعلق مي گيره) روز اولي كه اين لوازم و بهت دادم اجازه دادم با اين وسايل خودآرايي كني و بعد از تموم شدن كارت وقتي پيشم اومدي از انتخاب رنگ هايي كه بكار برده بودي براي پشت پلكت، لبت، گونه هايت حيرت زده شدم. بسيار همگون  و زيبا جلو رفته بودي. حالا ديگه اين پنهان كاري رو ازت در مورد وسايل آرايشي خودم نمي بينم . چرا كه ميدوني خودت داري و مي توني به وقتش ازشون استفاده كني.

و باز هم من متوجه شدم دختركم براي اينكه بتونم تو رو خوب رشد بدم بايد اول به خودم نگاه كنم. رفتارهاي منه كه تو رو بار مياره. براي همين من تمام سعيم و مي كنم تا بهترين تجربه ها رو در اختيار تو بزارم و مطمئنم تو خودت بهترين راه و انتخاب مي كني و جلو ميري. من و بابايي تنها هدفمون براي تو اينه كه هميشه از خودت راضي باشي و هميشه رو به جلو بدون آزاد كسي و آزار خودت پيش بري نازنينم. لذت ميبرم از اينكه من و غرق بوسه مي كني و مي گي : مامان خوبم ممنونم كه من و دنيا آوردي و اين يعني اينكه تو خودت رو دوست داري و از اينكه آناهيتا هستي به خودت مي بالي. ما هم عاشقتيم دخترك عزيزمون.