آناهيتاي مامان و بابا

پیشی و شاپرک

1390/3/1 14:11
نویسنده : مامان زينب
206 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه و جمعه که توی خونه بودیم گل دخمل مامان دو تا مهمون داشت :پیشی وشاپرک. پیشی کوچولویی هست توی کوچه ما که خیلی با آدما خودمونیه اومده بود کنار پنجره و توی اتاقو نگاه می کرد. خانم خانما که مشغول بازی کردن بودن تا چششون به گربه ملوسی افتاد با چنان سرعتی به طرف نجره چهار دست و ا رفت که گفتم خورد تو شیشه. بعدشم که یه نگاه به ما می کرد و بعد با انگشت یشی رو نشون ما می داد و ذوق می کرد. قربونت برم مادر که اینقدر با احساس با اون پیشی صحبت می کردی. پشت پنجره توریه و وقتی پیشیه دمشو میاورد طرف توری ناناشی هم با دستش توری رو لمس می کرد. شاید فکر می کرد داره با این کار یشی رو ناز می کنه. بهر حال این ماجرا باز هم تکرار شد و انگار گربه ملوسه هم بدش نمیومد که یکی جواب میو میو کردنشو میده. جمعه شبم یه شاپرک اومده بود تو خونه و باز ماجرای پیشیه تکرار شد. هر جا شاپرکه پرواز می کرد عسلک مامان هم سعی می کرد با نگاهش دنبالش کنه و باز هم با احساس قشنگش و با ذوق کردن بهش باهاش صحبت می کرد. عزیز دلم الهی همیشه لبت خندون باشه و یاد بگیری که به حقوق حیوونه هم احترام بزاری.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)