آناهيتاي مامان و بابا

ماه

1390/6/28 14:44
نویسنده : مامان زينب
281 بازدید
اشتراک گذاری

اوایلی که شکل هلال ماه رو دیدی یاد گرفته بودی بگی: "ما". بعد از مدتی فهمیدی ماه می تونه هم دایره ای باشه و هم هلال برا همین به جفتشون می گفتی: "ما". حالا هم راحت می تونی تو آسمون پیداش کنی. با انگشت بهش اشاره می کنی و می گی :"ماه". آره نفسکم حالا دیگه اسمشو کامل و درست تلفظ می کنی و می تونی به راحتی تو آسمون به هر شکلی باشه تشخیصش بدی. یه شب که رفته بودیم خونه خاله مهناز. به محض رسیدن توی خونه به لوستر خونشون نگاه کردی و بعد با اشاره انگشتت به لامپ گفتی : "ماه" . این کارت برام جالب بود. کلی با خاله خندیدیم. بعضی وقتا زودتر از من ماه رو تو آسمون می بینی. کیف می کنم وقتی بهش اشاره می کنی و اسمشو می گی. من هم عاشق ماه هستم دخترم. گاهی ساعتها بهش خیره می شم. یادم نمی ره اولین باری که با تلسکوپ دیدمش اشک از چشام جاری شد. نمی دونم چه دلبستگی ای بهش دارم؟ هر چی که هست وقت دلتنگیام حالمو خوب می کنه. تو هم یه جورایی مثل خودمی. تا زیر سقف آسمون قرار می گیری دنبالش می گردی چه روز باشه و چه شب. فدای تو دختر با احساسم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)