آناهيتاي مامان و بابا

كوچولوي حاضر جواب من

چند روز تعطيلات عيد فطر با خاله سميرا و عمو آرش و بهار و رعناي نازنين به ديار پدري رفتيم. اين سه روز خانواده بابايي هم باهامون بودن و هر روز طبيعت گردي داشتيم. خدا رو شكر بخاطر بارش فراوون بارون و برف سال گذشته رودخونه ها به راه بود و هوا فوق العاده عالي. طبيعت سرسبز و بكر خوش گذروني هامون و بيشتر و بيشتر مي كرد. از همه بهتر تجربه توي كابين نشستن مزداي عمو فرهاد مهربون و داشتيم. چقدر جيغ زديم و دست زديم و خوش گذرونديم و تو سرشار از هيجان براي اينكه هميشه دوست داشتي ته اين نوع ماشين ها سوار شي عزيزكم. منم كه پايه تو بودم و همراهت. حسابي روي كودك درونم باز شده بود. خدا حفظت كنه مادري. در ضمن كوه پيمايي هم داشتيم. اينقدر كه تو رفتن به ...
12 تير 1396

آينده

آناهيتا : بابايي، مامانت بيشتر برات زحمت كشيد يا بابات؟ بابايي : هر دو شون ولي مامانم بيشتر كار مي كرد مثل مامان تو كه بيشتر باهات وقت مي گذرونه و بيشتر برات زحمت مي كشه و من هم بيشتر براي آينده ت تلاش مي كنم. آناهيتا: آينده!!!!!! آينده كه هنوز نيومده . هيچ كس ازش خبري نداره. اين جمله زيباي تو مدتيه كه از دهانت بيرون اومده ولي من و حسابي دچار خودش كرده عزيزكم. كاش دنياي زيباي تو هميشه همين جور بمونه و حالت و دريابي و لذت ببري در كنار تمام عزيزانت. خداوند بزرگ حفظت كنه. ...
22 خرداد 1396

تعطيلات تو

خاله زهرا : آناهيتا، مامانت كجاست خاله جان؟ تو : مامانم داره وقتش و هدر ميده. وقت و زمان كلمه ايه كه من و بابايي زياد در موردش باهات صحبت مي كنيم نازنينم. هدفمون اينه كه تو به خوبي از وقتت استفاده كني و سرشار از تجربه هاي پربار بشي عزيزكم. اينكه وقتي به بچگي ت برمي گردي خاطرات قشنگي برات رقم بخوره. يه جاهايي سخت مي گيريم ولي همش براي خودته نازنينم. تمام تلاشم بر اينه در كنار كلاس هايي كه ميري و فعاليت هايي كه داري خوش گذروني هاي دو و سه نفرمون همچنان باشه. نمي خوام وقتي به كودكي تو نگاه مي كنم حسرت بخورم كه دختركم بچگي نكرد و فقط از اين كلاس به اون كلاس رفت. وقتي هدفمون زبان ياد گرفتنه با هم سي دي گوش ميديم و با آهنگ هاش حساب...
22 خرداد 1396

ني ني وبلاگ ممنونم

ممنوووووونم ني ني وبلاگ عزيز كه مي تونم از حالا به بعد از طريق تلگرام توي وبلاگ دخترم پست بزارم. خدا قوت ميگم به همه دوستان ني ني وبلاگي ام
8 خرداد 1396

جشن الفبا

دختركم: 26 ام ارديبهشت ماه سال 96، زيباترين لحظات براي من و بابايي رقم خورد. ما در جشن الفبايي كه مدرسه تدارك ديده بود شركت كرديم و با هم آموختن زبان مادري ت و جشن گرفتيم. از اكنون به بعد تو مي توني بخوني و با دستان كوچيكت بنويسي. لحظه به لحظه اين جشن براي من سرشار از انرژي بود. شعر زيباي الفباتون كه با هم سروديد و بعد هم سوگند نامه اي كه دو تا از دوستانتون خواندند. در آخر نمايش نامه مهمان ناخونده داشتيد كه تو نقش راوي نمايش و به عهده داشتي و چه خوش درخشيدي عزيزكم. بسيار زيبا اجرا كردي. جند جا متن اصلي و يادت رفت و سريع خودت چيزي جايگزينش كردي. من براي لحظات زيباي اين روز كه با تو داشتيم هزار بار خدا رو شكر گفتم نازنينم.  &...
27 ارديبهشت 1396

جشن هفت سالگيت

جشن تولد امسال تو با بقيه سال ها فرق داشت دختركم. به يمن وجود خانه بازي قاصدك من و بابايي تونستيم تولدت و توي خانه بازي قاصدك برنامه ريزي كنيم و تو به همراه دوستان و همكلاسي هات حسابي لذت ببري و خاطره خوبي از تولد هفت سالگيت توي ذهنت بمونه عزيزكم. مثل هر سال قبل فوت كردن شمع 7 سالگيت چشات و بستي و آرزو كردي و بعد هم شمعت و فوت كردي. ما هم برات بهترين روزها رو توي اين سن ت آرزو داريم عزيزكم. دوست دارم و برات بهترين و خوش ترين لحظات و آرزو مي كنم. خاله فريباي نازنين، اهوراي شيرين و مزدا كوچولو هم توي جمعمون بودن و حسابي از همراهيشون لذت برديم. دايي ايوب به همراه امير محمد و زن دايي هم توي جشنمون بودن. ممنون از حضور گرمشون. ...
16 ارديبهشت 1396

7 سالگيت مبارك زيباروي من

آناهيتاي نازنينم، بي شك با وجود تو بهار براي من رنگ و بوي ديگري داره نازنينم. صداي خنده هاي شيرينت، ناز كردن هايت، شادي هايت، قهرهايت، انرژي وصف ناپذيرت زيبايي زندگي ما شده دختركم. خوشحاليم تو را داريم و خداوند مهربان را هزاران بار سپاس مي گوييم براي زيباترين هديه اش.  دوستت داريم نازنينم و برايت 7 سالگي سرشار از تلاش و موفقيت آرزومنديم. تولدت هزاران بار مبارك نازنينم. مامان و بابا     ...
27 فروردين 1396

در آستانه 7 سالگي

چيزي تا 7 سالگيت بيشتر نمونده دختركم و من اين روزها زياد اين جمله رو ازت مي شنوم: "دلم مي خواد!!!!". اميدوارم بتونم با عكس العمل هايي كه اينجور مواقع در مقابل رفتار و صحبت هات انجام ميدم براي رشد شخصيتيت كمك كرده باشم عزيزكم. در آستانه 7 سالگيت به اين پي بردم كه حوصله ت براي انجام كارهايي كه بهت محول ميشه خيلي كمه و همين باعث ميشه كيفيت كارها و فعاليت هات پايين بياد. جوري شده كه فقط براي رفع تكليف كارت و انجام ميدي اصلا هم برات مهم نيست درسته يا نه؟ زيباست يا نه؟ وقتي به علتش فكر مي كنم اولين چيزي كه به ذهنم ميرسه اينه كه كم بنيه هستي و همين باعث ميشه زود خسته شي. خوب مادر من اينقدر كه كم غذا مي خوري و هر چيزي رو نمي خوري...
23 فروردين 1396

بوي باران، بوي سبزه، بوي خاك

كارهاي آخر سال 95 اينقدر زياد بودن كه وقت نشد مطالبي كه از سال 95 جا مونده بود و برات ثبت كنند. حالا اينجام كه هم از جامونده ها برات بنويسم و هم از تعطيلاتي كه با هم داشتيم: سال تحويل امسال بركت زيادي از آسمون نصيب مردم كرمان شد. بارش شديد باران رنگ و بوي ديگه اي به تحويل سال و سفره هفت سين ها داد. خدايا شكرت. چند ساليه به جاي مسافرت توي تعطيلات عيد ترجيح ميديم در كنار خونواده هامون سفره هفت سين پهن كنيم و از بودن در كنار هم لذت ببريم. طبق معمول هر سال شب قبل سال تحويل سفره هفت سين خونه خودمون و سه تايي پهن كرديم. تو به من ياد دادي چطوري با استفاده از پوست پياز تخم مرغ هاي سفره مون و رنگ كنيم. عجب رنگ فوق العاده اي شد نازنينم...
25 اسفند 1395

اين روزهاي تو در مدرسه

هر صبح سر صف توي مدرسه وقت مراسم صبحگاهي مديرتون ازتون مي خواد اگر كسي مطلب علمي، شعر يا معما داره براي بقيه هم به اشتراك بگذاره. هدف مديرتون اينه كه شماها از حالت كمرويي دربياييد و بتونيد توي جمع به زيبايي صحبت كنيد و تو دختركم گاها توي اين برنامه شركت مي كني و براي دوستانت معماهاي جالبي كه از اين و اون مي شنوي مطرح مي كني و گاهي هم از خودت ميسازي و مي گي. مديرتون به من گفتن تو با صداي بلند و رسا اين معماها رو مطرح مي كني. خوشحالم برات عزيزم كه به خوبي از پس اين كار برمياي. زيبا صحبت مي كني. توي جمع ابراز وجود مي كني البته گاهي اوقات مجبوريم بنا به محيط و مراسم بهت تذكر بديم ولي به هر حال اين سخنوري تو رو دوست داريم و بهت افتخار مي كنيم. ...
24 بهمن 1395