تو و سال 94
فصل زيباي تو هم شروع شده عزيزكم. هيجان اين روزهاي تو بخاطر اين روزهاي زيباي بهاري و صد البته تولدت وصف ناپذيره كوچولوي دوست داشتنيم. بزرگ شدنت كاملا مشهوده. از تدارك سفره هفت سين كه با دستاي كوچولوي خودت ظرفاي سفالي رو رنگ كردي و سبزه كاشتي گرفته تا كمك كردنت به من وقتي كه مهمون داشتيم. هديه من و بابايي به تو يه ساعت مچي خوشكل بود كه اخيرا خيلي از ما طلب مي كردي به همراه يه جعبه كه با استفاده از گچ مي توني تابلو درست كني و رنگ آميزيش كني. از وقتي ساعت به دستت مي بندي زمان برات خيلي مهم شده و يكسري از برنامه هات و حالا ديگه ميدوني كه كي موقشونه. مثل برنامه شگفت انگيزترين كيك هاي عروسي كه هر روز ساعت يك و نيم نشون ميده و تو وقتي تو خونه ...