اولين مراسم تولدت خيلي زيبا برگزار شد عزيز دلم. از مدت ها پيش بهم گفته بودي كه مي خواي تولدت توي مهد كودك باشه و ما هم گوش به فرمان و اجراي دستورات تو شديم. مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله زبيده بخاطر تو اومدن و با توجه به اينكه هواي سرچشمه براي مامان بزرگ خوب نيست (بخاطر ارتفاع و كمبود اكسيژنش) برای همین نمی تونه بیشتر از یکی دو ساعت توی این فضا بمونه و فشار خونشون سریع بالا میره. ولی این دفعه با یک عدد کپسول اکسیژن بخاطر تولد تو اومدن و حسابی شرمندمون کردن. ایشااله همیشه سایشون بالا سرمون باشه. همراه من و خاله های عزیزت تا چه موقع شب نشستی و خودت حسابی کمکمون دادی تا پف فیل ها و ساندویج ها رو بسته بندی کنیم و روبان ببندیم. قربون دستای ...